روایت ها

دلتنگ زیارتم از قبلها …

سلام من راهیان نور نیومدم خیلی منتظر موندم قبل ازاینکه راهیان نور راه بیفته، زمانیکه صحبتهای شهید آوینی رو گوش میکردم علاقمند راهیان بودم ولی نطلبیدن و نیومدم خیلی دلگیرم ازشهدای جنوب. فقط یه بار اهواز اومدم اونم موقع برگشتن ازاربعین سال ۴۰۱ خیلی خاطره خوشی هم ازاون برگشت ندارمشلمچه رو وخاکش رو توهمون سفر …

دلتنگ زیارتم از قبلها … ادامه »

فکه، خاکی با خون شهدا

در فکه، خاک سرخ زیر نور خورشید می‌درخشید. یکی از همسفرها گفت این خاک با خون شهدا آمیخته شده. نمی‌تونستم اون جمله رو از ذهنم بیرون کنم. هر قدمی که برمی‌داشتم، احساس می‌کردم دارم روی سرزمینی قدم می‌زنم که از جنس ایثار و عشق ساخته شده. اونجا دعا کردم که بتونم مثل اون شهدا، هدف …

فکه، خاکی با خون شهدا ادامه »

معراج شهدا، تابوت‌های گمنام

معراج شهدا واقعاً عجیب بود. وقتی تابوت شهیدا رو دیدم، یه لحظه قلبم سنگین شد. چندتا از بچه‌ها داشتن گریه می‌کردن. منم بغض کرده بودم. راهنما داشت درباره شهیدای گمنام توضیح می‌داد که چطور هیچ‌وقت خانواده‌هاشون نفهمیدن چی شد. فکر کردن به اون خانواده‌ها واقعاً سخت بود. اینجا یکی از تأثیرگذارترین جاهایی بود که توی …

معراج شهدا، تابوت‌های گمنام ادامه »

مسجد جامع خرمشهر، سنگر مقاومت

مسجد جامع خرمشهر یکی از نمادهای مقاومت در جنگ بود. آثار جنگ هنوز روی دیوارهایش دیده می‌شد. راهنما گفت این مسجد مثل سنگر عمل کرده و در آزادسازی خرمشهر نقش کلیدی داشته. خیلی‌ها عکس گرفتند، اما من ترجیح دادم گوشه‌ای بنشینم و به ایمان و مقاومت مردم فکر کنم. حس می‌کردم تاریخ زنده است و …

مسجد جامع خرمشهر، سنگر مقاومت ادامه »

طلاییه؛ منطقه‌ای پر از تاریخ، احساساتی که نمی‌توان به زبان آورد

طلاییه یه جوری عجیب بود. نمی‌دونم چرا، ولی حس می‌کردم یه چیزی داره منو به خودش می‌کشونه. وقتی راهنما گفت اینجا آخرین نقطه‌ای بوده که شهید باکری دیده شده، ناخودآگاه رفتم و دستم رو روی خاکش گذاشتم. شاید یه جور احترام یا شاید یه جور حس تعلق بود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم جایی بتونه این‌قدر به …

طلاییه؛ منطقه‌ای پر از تاریخ، احساساتی که نمی‌توان به زبان آورد ادامه »

کانال کمیل، حضور شهدا

کانال کمیل برایم تکه‌ای از تاریخ زنده بود. وقتی وارد کانال شدم، به خاکریزهای کوتاه و دیوارهای ترک‌خورده خیره شدم. حس می‌کردم نفس‌های آخرین رزمندگان هنوز هم در هوا پیچیده است. صدای خش‌خش خاک زیر پاهایم، انگار که با سکوت هزاران شهید هم‌نوا شده بود. در آن لحظه، به شجاعتی فکر کردم که در هیچ …

کانال کمیل، حضور شهدا ادامه »